سرگیجه یکی از مهمترین دلایلی مراجعه بیماران به مراکز درمانی و کلینیکهای تخصصی مغز و اعصاب و همچنین گوش، حلق و بینی محسوب میشود. بر طبق نتایج بررسیهای آماری، شیوع سرگیجه در جمعیت کهنسالان در حدود 30 درصد است با این وجود بروز این علامت منحصر به محدوده سنی خاصی نبوده و در تمامی گروههای سنی مشاهده میشود. شیوع بالای سرگیجه در طیفهای سنی مختلف به ماهیت آن برمیگردد چرا که بیماریها و دلایل بسیار متعددی برای بروز آن وجود دارد. در این مقاله قصد داریم تا به توصیف برخی از مهمترین دلایل بروز سرگیجه بپردازیم.
از آنجایی که سرگیجه علامت مشترک بسیاری از بیماریهای مغز و اعصاب است، به هنگام بروز سرگیجه انجام بررسیهای لازم از نظر وجود این بیماریها در اولویت اول قرار دارد. از جمله مهمترین بیماریهایی که موجب بروز سرگیجه میشوند عبارتند از:
تومورهای پلی-مخچهای دارای چندین زیر مجموعه هستند از جمله:
یکی دیگر از تومورهایی که سرگیجه از علائم اصلی آنها محسوب میشود تومورهای مخچهای (Cerebellar) هستند. این گروه از تومورها علائمی از جمله آتاکسی، سردرد، سرگیجه و نیستاگموس (حرکات نامتعارف و غیر ارادی مردمک چشمها) را باعث میشوند.

بدون وجود غلاف میلین در عمل پیامهای عصبی با سرعت بسیار پایینی در سیستم عصبی حرکت کرده و در نتیجه حرکات فرد بسیار کند خواهد شد. این بیماری دارای انواع مختلفی بوده اما مشخصه مشترک آن پیشرونده بودن است (به مرور بر میزان آسیب مغزی ایجاد شده به واسطه سیستم ایمنی افزوده میشود). بروز ناگهانی سرگیجه و عدم تعادل و همچنین احساس گِزگِز و بیحسی در عضلات دست و پا از جمله اولین علائم ابتلا به این بیماری است. مراجعه به موقع به پزشک و انجام مداخلات دارویی به موقع میتواند عوارض این بیماری را به میزان قابل توجهی تقلیل دهد. به علاوه بر طبق نتایج تحقیقات وسیع انجام شده، داروهای مختلفی برای کنترل بیماری ام اس و کاهش حملات آن معرفی شدهاند که دارای تاثیرات درمانی چشمگیر بوده است.

ابتلا به این بیماری منجر به بروز علائم ثانویهای نیز در بیمار میشود که احساس سرگیجه یکی از آنهاست. این احساس به ویژه در هنگام قرار گرفتن بیمار در موقعیت ایستاده بیشتر اتفاق میافتد. به نظر میرسد این علامت ارتباط مستقیم با مکانیزم بیماری پارکینسون ندارد بلکه صرفا به دلیل افت فشار خون این بیماران در حالت ایستاده اتفاق می-افتد.

مشکلات در سیستم قلب و عروق بدن موجب اختلال در خونرسانی به اندامهای مهم بدن به خصوص مغز شده و به دنبال آن علائمی از جمله سردرد، سرگیجه، عدم تعادل و افت هوشیاری را ایجاد مینماید. البته ذکر این نکته ضروری است که احساس سرگیجه در بیماران مبتلا به مشکلات قلبی یک علامت ثانویه است و علائم اولیه بیماریهای قلبی مواردی از جمله درد قفسه سینه، درد کمر و گردن، تنگی نفس، حالت تهوع، رنگ پریدگی و یا کبودی لبها است. بنابراین در صورت مشاهده این علائم فرد میبایست به سرعت به مراکز درمانی منتقل شود. بیماریهای قلب و عروق منشاهای مختلفی دارند که به شرح ذیل است:

حفظ شرایط پایدار برای کارکرد طبیعی بدن امری ضروری است. به همین خاطر بدن همواره در حال بررسی شرایط محیط بیرونی و تطبیق محیط درونی با شرایط محیط پیرامون است. چنانچه بدن به هر دلیلی قادر به کنترل این شرایط نباشد، علائم مختلفی در فرد ظاهر میشود که سرگیجه یکی از آنهاست. در ادامه قصد داریم تا به مهمترین دلایل و بیماریهای داخلی بپردازیم که موجب بروز سرگیجه میشوند. افت فشار خون: کاهش قابل توجه در فشار خون میتواند موجب تاری دید، خستگی، عدم تمرکز، سرگیجه، حالت تهوع و حتی غش کردن بیمار شود. افت فشار خون در برخی از شرایط بیشتر اتفاق میافتد از جمله:
نکته حائز اهمیت در خصوص افت فشار خون آن است که این حالت اگر چه حالتی گذرا بوده و ممکن است مشکل جدی برای فرد ایجاد نکند اما نباید فراموش کرد که کاهش فشار خون میتواند نشانهای از وقوع تغییراتی مهم در بدن باشد به همین خاطر نباید افت فشار خون را بیاهمیت تلقی کرد. در ادامه به مهمترین دلایل بروز افت فشار خون میپردازیم:
دلایل بروز فشار خون بالا عبارتند از: • ایست تنفسی (آپنه) در خواب: شایعترین نوع ایست تنفسی در خواب است که در آن عضلات حلق فرد به طور مکرر دچار انقباض شده و در نتیجه راه تنفس بیمار به طور متناوب مسدود میشود. مهمترین نشانه این نوع از ایست تنفسی، خروپف است. این اختلال در اکسیژن رسانی به مرور باعث فشار به سیستم قلب و عروق و افزایش فشار خون میشود. • مشکلات کلیوی: کلیه نقش اصلی را در تعیین محتویات و غلظت مواد محلول در خون را بر عهده دارد. هنگامی که کلیه عملکرد درستی نداشته باشد، حجم و ترکیبات خون دستخوش تغییرات جدی میشود. به همین دلیل یکی از عوارض جانبی اختلالات کلیوی، فشار خون بالاست. • تومورهای غدد فوق کلیه: غلظت دو ماده معدنی مهم در بدن یعنی یونهای سدیم و پتاسیم به وسیله هورمونهای مهم غدد فوق کلیه (یعنی آلدوسترون و کورتیزول) تعیین و تنظیم میشوند. این دو یون نقش اساسی در حفظ عملکرد قلب و عروق بر عهده دارند. هنگامی که غدد فوق کلیه دچار تومور میشوند به مرور از عملکرد اصلی خود فاصله گرفته و قادر نخواهند بود تا تعادل این دو ماده مهم را در بدن حفظ نمایند. در این شرایط با افزایش غیرطبیعی هورمون آلدوسترون، کلیهها مقادیر زیادی آب و سدیم را در بدن حفظ و به ازای آن مقادیر قابل توجهی یون پتاسیم را از طریق ادرار دفع میکنند. • مشکلات غده تیروئید و پارا تیروئید: زمانی که ترشحات غده تیروئید کمتر از میزان طبیعی (هایپوتیروئیدیسم) و یا بیشتر از از حد (هایپرتیروئیدیسیم) باشد، سوخت و ساز بدن دستخوش تغییرات جدی شده که یکی از پیامدهای آن افزایش فشار خون است. به علاوه غدد پاراتیروئیدی که در مجاورت غده تیروئید قرار دارند وظفه کنترل میزان کلسیم و فسفر بدن را بر عهده دارد. هنگامی که ترشحات این غدد بیش از حد طبیعی باشد (هایپرپاراتیروئیدیسم)، مقادیر کلسیم محلول در خون افزایش و در نتیجه فشار خون افزایش مییابد. • مصرف برخی از داروها: مصرف گروههای دارویی همچون مسکنها، قرصهای پیشگیری از بارداری، داروهای ضد افسردگی و یا داروهای مورد استفاده بعد از عمل پیوند اعضا از جمله مواردی هستند که فشار خون بالا از عوارض جانبی آنها محسوب میشوند. به علاوه نباید این نکته را فراموش کرد که افزایش فشار خون تنها به عنوان عارضه جانبی داروهای شیمیایی نبوده و حتی مصرف غیر اصولی داروها و مکملهای گیاهی نیز میتوانند موجب بروز فشار خون بالا شوند. • دیابت: مواجهه بدن با مقادیر بالای قند محلول در خون با روشهای متفاوتی صورت میگیرد. یکی از مهمترین راهکارهای بدن، دفع قند اضافی از طریق ادرار است. اما این مسئله سبب میشود تا به مرور اندام اصلی تولیدکننده ادرار یعنی کلیهها دچار اختلال شده و همین مسئله در ادامه افزایش فشار خون را به دنبال داشته باشد. • اضافه وزن و چاقی: افزایش توده بدنی موجب اضافه شدن مقادیر خون در گردش بدن میشود. همین مسئله در ادامه باعث افزایش فشار خون به دیوارههای عروقی میشود. مشکل دیگر افزایش وزن، تجمع چربی در بدن به ویژه در دیواره عروق است. این تجمع به مرور موجب تنگش عروق و انسداد آنها میشود که نتیجهای جز افزایش فشار خون ندارد. • سوابق خانوادگی: وجود عوامل توارثی تعیین کننده در مسئله فشار خون بالا مسئلهای اثبات شده است. به همین خاطر چنانچه فرد سوابق فشار خون بالا در بستگان نزدیک خود (والدین و یا خواهران و برادران) داشته باشد، میتوان احتمال ژنتیکی بودن این مشکل در بیمار را مطرح نمود. • فعالیت بدنی محدود: فعالیت بدنی محدود از چند جنبه میتواند منجر به افزایش فشار خون گردد از جمله افزایش وزن، غلظت خون و همچنین تجمع چربی در بخشهای مختلف بدن به ویژه عروق. • مصرف زیاد نمک: همان طور که پیش از این گفته شد، سدیم و پتاسیم دو ماده معدنی بسیار مهم در بدن هستند که نقش مهمی در حفظ فشار خون طبیعی بدن بر عهده دارند. به همین خاطر چنانچه رژیم غذایی ما دارای مقادیر بالایی از سدیم و یا مقادیر کمی از پتاسیم باشد، به مرور دچار فشار خون بالا خواهیم شد. • مصرف دخانیات و مشروبات الکلی: مصرف مقادیر قابل توجه از تنباکو، سیگار، مواد مخدری همچون کوکائین و آمفتامین و همچنین مصرف پیوسته الکل را باید به عنوان عوامل بسیار تاثیرگذار در افزایش فشار خون دانست. این مواد از طریق افزایش غلظت خون از یک سو و همچنین انسداد و آسیب به دیواره عروق از سوی دیگر، فشار خون بدن را به میزان قابل توجهی افزایش میدهند. به علاوه این مواد با تحریک ترشح هورمونهای نشاط در بدن (آدرنالین و نورآدرنالین) جریان و فشار خون را بالا میبرند. دفع این مواد چالش بعدی بدن است که موجب وارد شدن فشار زیاد به کلیهها شده و بیماریهایی از جمله نارساییهای کلیوی و فشار خون بالا را به دنبال خواهد داشت. • بارداری: بدن یک مادر در دوران حاملگی خود پیوسته دستخوش تغییرات جدی میشود. یکی از مهمترین این تغییرات افزایش قابل ملاحظه حجم خون بدن و همچنین رگسازی بالا در بدن است که به دلیل خونرسانی مناسب به جنین ایجاد میشود. اما نباید فراموش کرد که این فرآیند در ادامه میتواند فشار خون بالا را به دنبال داشته باشد. بنابراین چکاب پیوسته و منظم فشار خون از ملزومات قطعی دوران بارداری است. دیابت: سرگیجه از علائم اولیه نوسان قند خون است. به همین خاطر بیماران دیابتی همواره در معرض خطر سقوط ناشی از سرگیجه قرار دارند. بیماری دیابت از چند طریق میتواند موجب بروز سرگیجه شود: » دیابت موجب افت فشار خون و یا ابتلا به فشار خون بالا میشود. » دیابت سبب کمآبی بدن میشود. » دیابت منجر به اختلال در عملکرد مغز میشود. » افت قند خون حاصل از مصرف داروهای کنترل کننده قند خون همچون متفورمین و انسولین مجددا سبب اختلال در عملکرد مغز میشود. » دیابت خطر ابتلا به بیماریهای گوش داخلی به ویژه آسیب به سیستم وستیبولار گوش را به شدت افزایش میدهد. براساس نتایج تحقیقات انجام شده 6/53 درصد از بیماران دیابتی از مشکلات گوش داخلی رنج میبرند. در خصوص دیابت و مشکلات گوش داخلی در ادامه توضیحات بیشتری خواهیم داد. » قند خون بالا به مرور موجب آسیب جدی در اعصاب بدن (نوروپاتی) میشود. همین مسئله باعث میشود تا افراد مبتلا به دیابت در هنگام تغییر حالت بدن از حالت خابیده یا نشسته به حالت ایستاده، به دلیل ناهماهنگی عضلات بدن، احساس عدم تعادل و یا سقوط داشته باشند. » اختلال بینایی، عارضه مهم دیگر این بیماران است. قند خون بالای بیماران دیابتی آسیب به شبکیه چشم را منجر شده و سبب میشود تا این بیماران علائمی از جمله کاهش حدت بینایی و تاری دید را تجربه نمایند.
عادات ماهیانه: نوسان شدید هورمونهای استروژن و پروژسترون در مدت زمان عادت ماهیانه عوارضی همچون سرگیجه را به دنبال خواهد داشت. علت این مسئله عمدتا به بروز کمخونی، نوسان فشار خون و همچنین اختلالات خلقی این دوران مربوط میشود. به همین دلیل انتظار میرود سرگیجه حاصل از این دوران، پس از اتمام هر دوره قاعدگی برطرف میشود مگر آنکه عوارض ناشی از آن (به ویژه کمخونی ناشی از قاعدگی) به خوبی کنترل و جبران نشود. در این شرایط بهتر است از مشاوره پزشک زنان جهت برطرف کردن این مشکل استفاده کرد و از مصرف خودسرانه داروهای شیمیایی و گیاهی اجتناب کرد. یائسگی: سن شروع یائسگی در افراد مختلف وابسته به ژنتیک و سبک زندگی هر فرد است. با این حال انتظار میرود که هر خانم با رسدن به محدود سنی 50 سال، این مسئله را تجربه نماید. بروز یائسگی عوارض متعددی را بر روی بدن خواهد داشت که یکی از آنها احساس سرگیجه است. علت سرگیجه در این دوران افت تدریجی و عدم جایگزینی هورمونهای مهم استروژن و پروژسترون است. فقدان این هورمونها موجب افت قند خون، ابتلا به بیماریهای گوش داخلی (بخصوص سیستم وستیبولار)، نوسان فشار خون و احساس گُر گرفتگی، تغییر در عملکرد قلب و عروق و مغز و اعصاب و در نهایت تغییرات خلق و خو میشود که هر یک از آنها به تنهایی قادر به بروز سرگیجه در یک فرد هستند.
این مسئله که گوش در حفظ تعادل نقش دارد را شاید بسیاری از افراد برای اولین بار شنیده باشند. نقش گوش در تعادل بدن مربوط به ساختار منحصر به فردی به نام سیستم دهلیزی (وستیبولار) میشود که در مجاورت حلزون گوش قرار دارد. اگر چه سیستم وستیبولار، ساختاری مستقل از حلزون گوش بوده و عملکردی متفاوت از آن دارد اما نتایج حاصل از تحقیقات حکایت از آن دارد که برخی از بیماریها و اختلالات گوش میتواند هر دو ساختار را به طور همزمان درگیر نماید. به همین دلیل ارزیابی شنوایی بیمار به هنگام بروز سرگیجه از ابزارهای مهم در جهت شناسایی نقش احتمالی گوش و به ویژه سیستم وستیبولار در بروز آن است. سوال مهمی که در اینجا وجود دارد آن است که سیستم وستیبولار دقیقا چه نقشی در حفظ تعادل بدن دارد و اختلالات آن منجر به بروز چه علائمی میشود. برای پاسخ به این سوال میبایست مروری اجمالی بر اجزاء سیستم وستیبولار داشته باشیم. سیستم وستیبولار (دهلیزی) گوش متشکل از سه لوله نیم دایرهای به نامهای مجاری نیمدایره فوقانی، تحتانی و خلفی، دو محفظه بیضی شکل به نامهای اتریکول و ساکول است. هر سه مجرای نیم دایره به محفظه اتریکول ختم میشوند. ارتباط اتریکول با محفظه ساکول نیز از طریق یک لوله برقرار میشود. نقش اصلی این ساختارها، حفظ تعادل بدن به هنگام چرخش سر به طرفین است. به عبارت بهتر زمانی که شما قصد دارید تا به یک جسم در سمت چپ و یا راست خود و یا حتی بالا و یا پایین سر خود نگاه کنید، این عملکرد طبیعی سیستم وستیبولار است که شما را قادر به این کار خواهد کرد. بدون وجود این سیستم شما قطعا با حرکت سر خود به طرفین دچار سرگیجه و تاری دید میشوید.
مبنای اصلی عملکرد سیستم وستیبولار برای انجام عملکرد طبیعی خود، استفاده از قوانین فیزیکی به ویژه قانون اینرسی است. به این صورت که درون مجاری نیم دایره و محفظههای اتریکول و ساکول مملوء از مایع است. هنگامی که شما سر خود را به یک سمت حرکت میدهید، مایعات درون این لولهها براساس قانون اینرسی در خلاف جهت حرکت سر شما، به حرکت درآمده و درون این لولهها و محفظهها حرکت میکنند. در انتهای هر مجرای نیمدایره، یک غشای ژلاتینی به نام کوپولا (Cupula) قرار دارد. در سطح زیرین این غشا سلولهای حسی ویژهای به نام سلولهای مویی وستیبولار (Vestibular Hair Cells) قرار دارند. حرکت مایع در درون لولهها موجب ایجاد فشار بر این غشای ژلاتینی شده و آن را به سمت چپ و یا راست خم میکند. انحراف غشای ژلاتینی کوپولا از محل اولیه خود سبب وارد شدن فشار بر سلولهای مویی وستیبولار میشود. این سلولها از جنس بافت عصبی بوده و حرکت موهای سطح آنها (ناشی از حرکت مایع اطراف آنها) منجر به تولید پیام عصبی میشود. پیامهای عصبی از طرف هر دو گوش تولید و به سمت مرکز اصلی فرماندهی تعادل بدن یعنی مخچه ارسال میشوند. از آنجایی که پیامهای ارسالی از سوی هر دو گوش با همدیگر متفاوت و یا به عبارت بهتر معکوس همدیگرند، مخچه از طریق مقایسه دو پیام متوجه حرکت سر و حتی جهت حرکت میگردد!
در کنار مجاری نیمدایره همان طور که پیش از این گفته شده دو محفظه بیضوی به نامهای اتریکول و ساکول قرار دارند. عملکرد دقیق این ساختارها هنوز در هالهای از ابهام است اما به نظر میرسد نقش اصلی آنها کمک به درک "شتاب" توسط مخچه است. مصداق بارز کارکرد این اندامها را میتوان به هنگام آغاز به حرکت یک اتومبیل و یا آسانسور مشاهده کرد. تصور کنید شما سوار بر یک اتومبیل و یا آسانسور هستید، زمانی که این وسایل شروع به حرکت میکنند، به مرور بر سرعت آنها افزوده میشود تا جایی که به یک سرعت ثابت (مطلوب) برسد. به این افزایش سرعت در اصطلاح فیزیک شتاب گفته میشود. اگر کمی با دقت به واکنش بدن خود در این شرایط فکر کنید متوجه خواهید شد که به هنگام شروع به حرکت هر دو وسیله، بدن شما تمایل به ماندن در شرایط قبلی را دارد (گویا لحظهای از حرکت جا میماند) و سپس مجددا با حفظ تعادل خود با شرایط جدید خود را تطبیق میدهد. برعکس این واکنش را به هنگام ترمز کردن ماشین در حال حرکت و یا آسانسور میبینید. در این حالت بدن شما همچنان تمایل به حرکت در جهت حرکت ماشین و یا آسانسور دارد اما به سرعت این حالت را اصلاح میکند و مانع از پرتاب شدن و یا افتادن فرد میشود. تمامی این واکنشهای پیچیده بدن حاصل عملکرد دقیق و حساس اتریکول (مسئول واکنش به شتاب افقی) و ساکول (مسئول واکنش به شتاب عمودی) سیستم وستیبولار است. این دو اندام این کار را به کمک بلورهایی کریستالی کربنات کلسیم به نام اتوکنیا (Otoconia) انجام میدهد. این بلورها بر روی یک غشای ژلاتینی (به نام ماکول-Macula) قرار گرفتهاند. به هنگام حرکات شتابدار، در ابتدا مایع درون سیستم وستیبولار در خلاف جهت حرکت سر به حرکت درمیآید. حرکت این مایع و برخورد آن با غشای ژلاتینی مملوء از بلورهای اتوکنیا موجب حرکت آنها میشوند. اما به دلیل وزن بیشتر این بلورها نسبت به مایع، خصلت اینرسی بیشتری به واسطه آنها تولید میشود (دیرتر به حرکت درمیآیند و از حرکت باز میایستند). همین مسئله سبب میشود تا این مجاری صرفا به حرکات شتابدار واکنش نشان داده و حرکت با سرعت ثابت موجب تحریک آنها نشود.
اختلال در هر یک ساختارهای وستیبولار میتواند منجر به بروز سرگیجه، تاری دید، عدم تعادل، استفراغ و حتی افتادن بیمار شود. در ادامه قصد داریم به برخی از مهمترین بیماریها و اختلالات سیستم وستیبولار بپردازیم: • سرگیجه وضیعتی خوشخیم (Benign paroxysmal positional Vertigo-BPPV): این نوع سرگیجه زمانی رخ میدهد که بلورهای کریستالی اتوکنیا به دلایل مختلف از جمله ضربه به سر و یا بیماری، از غشای ژلاتینی ماکول جدا شده و در داخل مایع سیستم وستیبولار معلق شوند. این بلورهای سرگردان با حرکت سر در داخل مایع وستیبولار به حرکت درآمده و از فضای اتریکول خارج میشوند. از آنجایی که مجاری نیمدایره با اتریکول در ارتباط هستند، این بلورها وارد این مجاری نیم دایره شده و به غشای ژلاتینی کوپولا میچسبند. وزن بالاتر این بلورها نسبت به مایع وستیبولار موجب سنگین شدن غشای ژلاتینی کوپولا میشوند. در نتیجه این غشا تحت تاثیر جاذبه به سمت پایین کشیده شده و فشار بیشتری به سلولهای مویی زیرین خود وارد میکنند. خم شدن موهای حسی این سلولها موجب ارسال پیام حسی -حرکت سر به طرفین- به سمت مخچه میشود. این در حالی است که این پیام غیرواقعی بوده و اصلا سر حرکتی به طرفین نداشته است. مخچه پس از دریافت این پیامها شروع به بررسی و مقایسه آن با اطلاعات دریافتی حس بینایی مینماید. اما مشکل اینجاست که در اینجا مخچه دچار یک تناقض آشکار میان پیام ارسالی از سیستم وستیولار و سیستم بینایی میشود و نتیجه این تناقض چیزی نیست جز احساس سرگیجه! به سرگیجه حاصل از معلق شدن بلورهای اتوکنیا در مایعات سیستم وستیبولار اصطلاحا سرگیجه وضعیتی خوشخیم گفته میشود. سرگیجه حاصل از این شرایط بسیار کوتاه (کمتر از یک دقیقه) و به صورت احساس چرخش کامل خود فرد و یا محیط پیرامون تجربه میشود. در اکثر موارد بیمار در نخستین مرتبه ابتلا به سرگیجه دچار حالت تهوع و یا استفراغ میشود. این نوع سرگیجه عمدتا به هنگام تغییر وضعیت بدن از حالت خابیده به نشسته و یا ایستاده ایجاد میشود. نمونه دیگری از این سرگیجه زمانی اتفاق میافتد که بیمار قصد چرخاندن سر به سمت بالا و یا برداشتن یک جسم از بالای سر خود را دارد. این نوع سرگیجه همانطور که از نامش مشخص است خوشخیم بوده و در صورت تشخیص صحیح آن به راحتی با انجام چند مانور درمانی به سر و گردن بیمار به طور کامل برطرف میشود. یکی از مهمترین عوامل تشدیدکننده سرگیجه بیمار در این حالت، حرکت سر و یا بدن است. • بیماری منیر(Meniere’s Disease): سیستم وستیبولار انسان مملوء از دو نوع مایع به نامهای آندولنف و پریلنف است. ترکیبات شیمیایی این دو ماده کاملا با همدیگر متفاوت است. بدون حضور این دو مایع عملا سیستم وستیبولار عملکرد خود را از دست خواهد داد. این دو مایع از طریق غشاهای بسیار نازکی از یکدیگر تفکیک شده و هیچگاه با هم ترکیب نمیشوند. با این وجود هر دو مایع به طور پیوسته در فضای سیستم وستیبولار در حال گردش (تولید و بازجذب) هستند. حال تصور کنید این مایعات در سیستم وستیبولار بیش از حد تولید و یا به میزان کم بازجذب شوند. در صورت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ فشار مایعات درون گوش به میزان قابل توجهی افزایش یافته و شروع به وارد کردن فشار به محیط پیرامون خود به ویژه غشاهای آندولنف و پری لنف مینمایند. به دنبال این فشار فزاینده این غشاها دچار پارگی شده و دو مایع آندولنف و پریلنف با یکدیگر ادغام میشوند. به دنبال این فعل و انفعالات عملکرد سیستم وستیبولار مختل و فرد احساس سرگیجه بسیار شدید میکند. این سرگیجه معمولا تا چند دقیق و یا چند ساعت تا زمانی که مخچه بتواند به شرایط بدن مسلط شود، ادامه پیدا میکند. سرگیجههای حاصل از بیماری منیر معمولا به صورت حملهای و تکرارشونده هستند. به این معنا که به طور ناگهانی اتفاق میافتند و ممکن است پس از اتمام حمله تا چندین ماه اثری از بیماری و سرگیجههای آن وجود نداشته باشد. به علاوه بیماری منیر ممکن است صرفا موجب سرگیجه نگردد بلکه با ایجاد آسیب در حلزون گوش منجر به بروز کم شنوایی، کیپی و پری گوش، نوسان در شنوایی بیمار و همچنین صدای اضافه در گوش (وزوز) شود. در حال حاضر درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد و معمولا داروهای مورد استفاده (داروهای مُدِر و همچنین کورتون تراپی) برای کاستن از گستره حمله بیماری منیر و همچنین کنترل علائم آن است. با این وجود پژوهش¬ها انجام شده بر روی بیماران مبتلا به بیماری منیر نشان داده است که اصلاح سبک زندگی در کاهش عوارض این بیماری و پیشگیری از تکرار حملات آن بسیار مفید باشد. مواردی از جمله مصرف بسیار کم نمک و کافئین در کنار مدیریت اضطراب و همچنین پرهیز از انجام ورزش کوهپیمایی و یا مسافرت-های هوایی طولانی و مکرر (تغییر در فشار هوا منجر به تغییر در فشار مایع درون گوش داخلی میشود). • التهاب عصب وستیبولار (نوریت وستیبولار-Vestibular Neuritis): ورود عوامل عفونی به بدن میتواند موجب بروز عفونت و التهاب در سیستم وستیبولار به ویژه اعصاب آن گردد. به دنبال بروز این التهاب، اعصاب وستیبولار تحت فشار قرار گرفته و عملکردشان مختل میشود. از علائم اصلی این التهاب بروز سرگیجههای بسیار شدید و طولانی به مدت چند ساعت و یا چند روز است. بیماران مبتلا به این گونه از التهاب عمدتا به سختی میتوانند از جای خود بلند شوند. حتی بعد از اتمام فاز حملهای و حاد این بیماری، علائم سرگیجه خفیف و عدم تعادل تا چند روز باقی میماند. این نوع سرگیجه در موارد نادری موجب بروز کم شنواییهای شدید نیز میشود. این التهاب به کمک درمانهای دارویی به خوبی قابل کنترل است اما نباید فراموش کرد که عامل زمان در میزان اثربخشی داروها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. چرا که هر چه اقدامات درمانی برای این بیماران دیرتر آغاز شود، احتمال بهبود سرگیجه و یا شنوایی بیمار به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت. • لابیرنتیت (Labyrinthitis): یکی دیگر از انواع عفونتهای گوش داخلی است که در آن عامل عفونی (در بیشتر موارد ویروس) مستقیما بر روی حلزون و سیستم وستیبولار بدن تاثیر میگذارد. شاخصه اصلی ابتلا به این عفونت بروز سرگیجه شدید و ناگهانی، صدای اضافه در گوش و افت شنوایی شدید به ویژه در یک گوش است. به همین لابیرنتیت را میتوان نوعی سکته گوش (Sudden Deafness) در نظر گرفت (در صورت تمایل به مطالعه بیشتر در زمینه سکته گوش میتوانید به مطلبی با همین عنوان مراجعه نمایید). در این نوع عفونت نیز میزان موفقیت دارودرمانی به زمان مراجعه بیمار وابستگی زیادی دارد. چنانچه دریافت مداخلات دارویی در این بیماران با تاخیر صورت گیرد، شنوایی بیمار برای همیشه از دست خواهد رفت. • فیستول پریلنفاتیک (Perilymph fistula): تمام اجزای سیستم وستیبولار دارای یک دیواره دو لایه هستند. یک لایه بیرونی که از جنس استخوان بوده و یک لایه داخلی که غشایی است. لایه استخوانی سیستم وستیبولار ممکن است به دلایل متفاوتی از جمله ضربه، عفونت و یا حتی عوامل ژنتیکی به مرور نازک شده و یا دچار شکستگی و شکاف شود. در نتیجه ارتباط لایه غشایی سیستم وستیبولار با فضای بیرون برقرار میشود. اشکال جدی این برقراری ارتباط آن است که در این شرایط وارد شدن هر گونه ارتعاش به جمجمه (تکان دادن سر، فین کردن، مواجهه با اصوات بلند و یا حتی پلک زدن بیمار!) میتواند موجب ارتعاش غشا و مایعات سیستم وستیبولار شده و در بیمار سرگیجه ایجاد نماید. سرگیجههای حاصل از این بیماری از چند دقیقه تا چند ساعت ادامه خواهد داشت. نوعی ویژهای از فیستول پریلنفاتیک وجود دارد که در آن محل بروز شکاف اختصاصا در مجرای نیمدایره فوقانی بیمار است و به همین دلیل به آن شکاف در مجرای نیمدایره فوقانی (Superior Semicircular Canal Dehiscence) گفته میشود. شکاف در مجرای نیمدایره فوقانی میتواند منجر به بروز افت شنوایی در بیمار نیز شود. این بیماری فاقد درمان دارویی بوده و صرفا ترمیم لایه استخوانی با استفاده از روشهای جراحی را میتوان به عنوان راهکار درمانی آن در نظر گرفت. • میگرن وستیبولار: این اختلال در بیشتر موارد در بیماران با سابقه میگرن دیده میشود. از نظر معیار تشخیصی به افرادی این اختلال اطلاق میشود که حداقل 5 مرتبه سابقه ابتلا به علائم سرگیجه (با مدت زمان 5 دقیقه تا 72 ساعت) همزمان با علائم میگرن (سردرد نبضی در یک سمت سر، حساسیت به نور و صدا، مشاهده نقاط نورانی در میدان بینایی، تشدید سردرد با افزایش فعالیت بدنی) خود داشته باشند. سرگیجه این بیماران معمولا با فعالیت بدنی، مواجهه با نور زیاد و یا اصوات بلند، گرما و یا مصرف زیاد ادویهجات، چربی و یا قند ایجاد میشود. • نقص در خونرسانی به سیستم وستیوبلار (Transient Ischemic Attacks-TIA): عروق متعددی وظیفه تغذیه سیستم وستیبولار گوش داخلی را بر عهده دارند. چنانچه روند خونرسانی به سیستم وستیبولار به هر دلیلی دچار اختلال شود، فرد دچار سرگیجه میشود. سرگیجه ایجاد شده در این اختلالات معمولا به صورت گذرا بوده و پس از بهبود خونرسانی، به طور کامل برطرف میشود. مدت زمان بروز سرگیجه در این بیماران حدود 20 دقیقه است که معمولا با علائم نورولوژیک دیگر از جمله احساس کرختی و بیحالی، تاری دید و یا گِزگِز اندامها همراه است.
سردرد و سرگیجه از شایعترین علائم پس از وارد شدن ضربه به سر است. بر طبق مطالعات انجام شده حدود 50 درصد از افراد تا یک ماه و 15 درصد تا یک سال پس از وارد شدن ضربه به سر از عوارض این اتفاق رنج میبرند. ضربه به سر با فشردن بافت مغز به دیوارههای استخوانی جمجمه سبب اختلال در خونرسانی، تغییر در فعالیتهای شیمیایی سلولهای مغز و همچنین التهاب در این اندام میشود. همین عوامل موجب میشود تا فرآیند رشد و ترمیم عصبی مغز (که به طور پیوسته و در تمام طول زندگی فرد در حال انجام است) دستخوش تغییرات جدی شود. تکرار این ضربات در فاصله زمانی کوتاه میتواند موجب افزایش التهاب و فشار درون جمجمه و به دنبال آن مرگ بیمار شود.
به علاوه ضربه به سر به دلایل مختلفی میتواند موجب بروز سرگیجه شود: • ضربه شدید به گوش داخلی (Labyrinthine Concussion): ارتعاش شدید ناشی از ضربه به سر میتواند به اندامهایی همچون گوش داخلی صدمات بسیار جدی ایجاد نماید. این ضربات موجب بروز خونریزیهای در فضای گوش داخلی، پارهشدن غشاهای درونی آن (همچون غشاهای حلزون گوش و سیستم وستیبولار) و از بین رفتن سلولها و بافت عصبی گوش داخلی به دنبال افزایش التهابات در این فضا شود. • اختلالات اعصاب وستیبولار: ضربه به سر با تغییر در فرآیند رشد و نمو عصبی، روند ارسال پیامهای عصبی از سوی سیستم وستیبولار به مخچه را دچار تغییرات متعدد مینماید. به دنبال این تغییرات سیستم عصبی فرد به ویژه مخچه قادر به حفظ تعادل فرد نخواهد بود. • سرگیجه وضعیتی خوش خیم (Benign paroxysmal positional Vertigo -BPPV): ضربه به سر موجب جدا شدن کریستالهای اتوکنیا موجود در سیستم وستیبولار و معلق شدن آنها در مایعات آن میشود. فرآیندی که احتمال بروز سرگیجههای BPPV را به شدت افزایش میدهد. • فیستول پریلنفاتیک (Perilymph fistula): ایجاد شکاف و یا حفره در بدنه استخوانی سیستم وستیببولار به دنبال ضربه به سر موجب ارتباط لایه غشایی درون این سیستم با فضای پیرامون میشود. در نتیجه این ارتباط تا مدتها بیمار به دنبال هرگونه حرکت و یا ارتعاش سر، عطسه و یا مواجهه با اصوات بلند دچار سرگیجههای شدید شود. • افزایش فشار مایع آندولنفاتیک ثانویه (ناشی از ضربه): درون گوش داخلی انسان (حلزون و سیستم وستیبولار) مملوء از مایع است که اصطلاحا به آنها مایع آندولنفاتیک گفته میشود. ضربه به سر با انسداد مجاری تخلیه مایعات گوش داخلی و در نتیجه اختلال در روند بازجذب این مایعات، موجب تجمع و افزایش فشار این مایعات در فضای گوش داخلی میشود. این افزایش فشار به مرور سبب پاره شدن غشاهای درونی گوش داخلی به ویژه سیستم وستیبولار و بروز سرگیجههای شدید میشود. • شکستگی محفظه استخوانی گوش داخلی (استخوان تمپورال): شکستگی در استخوانهای جمجمه از عوارض مهم ضربه به سر است . چنانچه این شکستگی در استخوان تمپورال یعنی همان محفظه استخوانی گوش داخلی اتفاق بیافتد میتواند موجب قطع اعصاب شنوایی و تعادل و یا تحلیل گوش داخلی (حلزون و سیستم وستیبولار) بیمار میشود.
گردن به عنوان رابط سر به تنه، محل عبور بسیاری از عروق و اعصاب است. از این رو بروز مشکلاتی در ستون مهرهها و یا عضلات گردن میتواند بر روی عملکردهای بدن تاثیرگذار باشند. علت این مسئله آن است که این اختلالات (تنگی کانال نخاعی، بیرون زدگی و یا آتروز دیسک گردن) با ایجاد فشار بر روی عروق و اعصاب به نوعی ارتباط سر با تنه (به ویژه قلب) را دچار مشکل مینماید. سرگیجه به عنوان یکی از علائم مشکلات گردنی است. تحقیقات انجام شده بر روی افراد با شکایت گردن درد نشان از وجود درصد بالای گزارش سرگیجه در این جمعیت دارد. سرگیجههای گردنی نامی است که به این گروه از سرگیجهها اطلاق میشود. بیماران مبتلا به این اختلال پس از حرکت دادن سر و یا قرار دادن سر و گردن خود در یک پوزیشن به مدت طولانی، دچار سرگیجه و عدم تعادل میشوند. این علامت در بیشتر موارد با گردن درد، خشکی و محدودیت حرکتی گردن، درد در پشت سر و سردرد همراه بوده و با کاهش درد بیمار از میزان سرگیجه نیز کاسته میشود. خوشبختانه این نوع سرگیجه با انجام حرکات و تمرینات فیزیوتراپی و مراقبت به طور کامل برطرف میشود. در موارد محدودی نیز عمل جراحی تنها راهحل مشکل است البته این اعمال جراحی در اکثر موارد نه با هدف برطرف نمودن سرگیجه بیمار بلکه در جهت کاستن از درد و یا محدودیت حرکتی بیمار صورت می¬گیرد.
بر طبق نتایج تحقیقات: 1. در 30 الی 50 درصد از بیماران با شکایت سرگیجه، هیچ اختلالی در اندامهای مختلف بدن یافت نمیشود. 2. میزان شیوع اختلالات روانشناختی (به ویژه اضطراب و افسردگی) در بیماران با شکایت سرگیجه بسیار بالاست. 3. احتمال بروز سرگیجه در بیماران با اختلالات روانشناختی بسیار بالاتر ( حدود 5 تا 15 برابر بیشتر) است. اما به راستی اختلالات روانشناختی چگونه موجب بروز سرگیجه میشوند؟ به جرات میتوان عنصر اصلی و بنیادین بسیاری از اختلالات روانشناختی از جمله افسردگی، فوبیا (ترس بیمارگونه)، وسواس فکری، حملات عصبی (panic attacks) و غیره، استرس و اضطراب دانست. تنش و اضطراب به روشهای گوناگون سبب ایجاد سرگیجه میشود:
در این مقاله تلاش کردیم تا به مهمترین دلایل بروز سرگیجه بپردازیم. نکته مهم در خصوص تشخیص علل بروز سرگیجه، تشخیص نوع سرگیجه است. به طور کلی سرگیجه به دو دسته کلی تقسیم میشود:
افتراق این دو حالت از یکدیگر در کنار توجه به سایر علائم بیمار میتواند به تشخیص افتراقی علت سرگیجه فرد بسیار کمک نماید.
| نوع سرگیجه | علل | سایر علائم |
| شبه سرگیجه یا احساس گیجی( Light headedness or Dizziness) | بیماریهای مغز و اعصاب | تومورها: سردرد، ضعف عضلانی (به ویژ0 عضلات صورت) سکته مغزی: سردردهای شدید و ناگهانی،، خواب آلودگی و افت هوشیاری ام اس: عدم تعادل، گزگز و بیحسی در عضلات دست و پا، تاری دید آتاکسی: عدم هماهنگی عضلات دست و پا، عدم تعادل پارکینسون: لرزش مداوم دست و پا، اختلال در راه رفتن، هماهنگی کم عضلات میگرن: سردردهای پیوسته (ثابت و یا ضربانی)، حساسیت به صدای بلند، نور و یا بو |
| بیماریهای قلب و عروق | انسداد عروق قلب (کرونری): درد و سنگینی قفسه سینه، تنگی نفس، احساس درد و بی حسی و سردی در دستها و پاها، درد در ناحیه کمر و یا گردن، استفراغ و خستگی مفرط آریتمی قلبی: درد در قفسه سینه، تنگی نفس، افت هوشیاری اختلالات دریچههای قلب: خستگی، تنگی نفس، ضربان غیرمعمول، عدم تعادل، غش کردن کاردیومیوپاتی: تنگی نفس، تورم پاها، احساس خستگی، بینظمی ضربان قلب، غش کردن نارسایی قلبی: کبودی و یا رنگ پریدگی، تورم پاها و دور چشمها، خستگی زودرس عفونتهای قلبی: تب، تنگی نفس، احساس خستگی و ضعف، تورم پاها و شکم، تغییر در ریتم ضربان قلب، سرفه خشک مکرر و بثورات پوستی | |
| مشکلات داخلی | افت فشار خون: تاری دید، خستگی، عدم تمرکز، حالت تهوع، غش کردن فشار خون بالا: سردرد، تنگی نفس، خونریزی از بینی دیابت: افزایش حجم ادرار، تشنگی مکرر، خشکی دهان یائسگی: افت قند خون، نوسان فشار خون، گُر گرفتگی، اختلالات خلق و خو عادت ماهیانه (قاعدگی): افت فشار خون، اختلالات خلقی، خستگی و بیحالی | |
| مشکلات گردنی | گردن درد، محدودیتهای حرکتی گردن، درد در ناحیه پشت سر، سردرد | |
| اختلالات روانشناختی | افزاش ضربان قلب و تنفس، غش کردن، افزایش فشار خون | |
| سرگیجه –Vertigo | ضربه به سر | بسته به محل وارد شدن ضربه علائم متفاوتی ایجاد مینماید |
| بیماریهای گوش | BPPV : مدت سرگیجه کوتاه (کمتر از یک دقیقه)، تشدید با حرکت سر و گردن منیر: مدت سرگیجه متوسط(چند دقیقه تا چند ساعت)، احساس کیپی در گوش، صدای اضافه (وزوز)، کمشنوایی، تشدید با تغییر درجه و یا فشار هوا (مسافرت هوایی یا کوهپیمایی) نوریت وستیبولار: مدت سرگیجه طولانی (چند ساعت تا چند روز) لابیرنتیت: مدت سرگیجه طولانی (چند ساعت تا چند روز)، کمشنوایی، صدای اضافه در گوش (وزوز) فیستول پریلنفاتیک: مدت سرگیجه متوسط(چند دقیقه تا چند ساعت)، کمشنوایی، تشدید در صورت مواجهه بیمار با اصوات بلند میگرن وستیبولار: سردرد نبضی در یک سمت سر، حساسیت به نور و صدا، مشاهده نقاط نورانی در میدان بینایی، تشدید سردرد با افزایش فعالیت بدنی، تشدید سرگیجه با فعالیت بدنی، مواجهه با نور زیاد و یا اصوات بلند، گرما و یا مصرف زیاد ادویهجات، چربی و یا قند TIA : احساس کرختی و بیحالی، تاری دید و یا گِزگِز اندامها |