می دانیم که نمی توان کم شنوایی را در دوران جنینی تشخیص داد. از طرفی این معلولیت به ظاهر پنهان بوده و در بدو تولد، خانواده بدون مراجعه به متخصص، متوجه کم شنوا بودن کودک نمی شود.
بیشتر بخوانید: اهمیت تربیت شنوایی کودک کم شنوا.
از این رو، زمانی که خبر کم شنوایی کودک به آن ها داده می شود، تمام آرزوهای خود را بر باد رفته می پندارند و واکنشی شبیه به “فقدان” خواهند داشت یعنی احساسات آن ها شبیه به مرگ یا از دست دادن کودک خواهد بود.
چرخه ای را که خانواده ها با اطلاع از کم شنوایی کودک طی می کنند، “چرخه سوگ” می نامند. این چرخه، یک روند روانشناختی است که در همه اتفاقات ناگوار و رویدادهای عاطفی، ممکن است رخ دهد.
بیشتر بخوانید: انواع مختلف کم شنوایی.
خانواده در طی چرخه سوگ، چه واکنش هایی را نشان می دهد؟
1- اندوه:
معمولا اولین واکنش خانواده، اندوه است. این اندوه، بابت از دست دادن آرزوهایی است که برای خود و فرزندشان داشته اند. بار عاطفی و غمی که با اطلاع از کم شنوایی کودک به والدین وارد می شود، تقریبا با مرگ کودک یکسان است.
این اندوه بسیار شدید بوده و هیچ وقت از بین نمی رود؛ یعنی در هر مقطع سنی به دلایل مختلف، خود را نشان می دهد زیرا والدین به یاد می آورند که بین کودک واقعی و کودک آرزوهایشان تفاوت زیادی وجود دارد.
2- احساس بی کفایتی:
هر پدر و مادری با هر سطح آگاهی و مسئولیت پذیری، نسبت به کودکی که افت شنوایی دارد، احساس مسئولیت می کند.
ممکن است به نظر برسد والدین نسبت به کودک کم شنوا، نگرشی سهل انگارانه و بی تفاوت دارند؛ولی تحقیقات نشان می دهد که همه آن ها در قبال کودکشان احساس مسئولیت می کنند؛چون می دانند که کم شنوایی بر رشد گفتار و زبان اثر گذاشته و در نهایت مهارت های ارتباطی را نیز تحت الشعاع قرار می دهد.
این احساس مسئولیت سبب می شود خانواده بخواهد برای فرزندش کاری انجام دهد. از طرفی خانواده این احساس بی کفایتی را با واگذار کردن مسائل به متخصص، جبران کرده و خود را به عنوان مرکز تصمیم گیری ها در نظر نمی گیرند.
بدین ترتیب احساس بی کفایتی منجر به وابستگی بیش از حد والدین به متخصص می گردد؛ خصوصا در شرایط بحرانی مثل تصمیم گیری در مورد نوع وسیله کمک شنوایی، مدرسه و… .
3- احساس خشم:
ناکامی منجر به خشم می شود. بنابراین در مورد خانواده کودکان کم شنوا، خشم یکی از واکنش های طبیعی است. بیشتر از ناکامی، وقتی خانواده احساس کند که نمی تواند اوضاع را کنترل کند و مسائل از دستش خارج هستند، خشمگین می شود.
با ورود کودک به سن مدرسه، نگاه اطرافیان، کودک و خانواده را آزار داده و تحقیرهای کودک به اوج خود می رسد؛ در حالی که خانواده مستاصل بوده و نمی تواند کاری انجام دهد و بنابراین خشمگین می شود.
البته اگر احساس خشم نباشد، خانواده نسبت به کودک بی تفاوت می شود که نامطلوب خواهد بود. پس خشم یک نیروی سازنده و مثبت است که اگر متخصص آگاه باشد، می تواند از آن در جهت پیشرفت کودک استفاده کند.
4- انکار:
والدین معمولا در ابتدا قبول نمی کنند که کودکشان ناشنواست و به چندین متخصص مراجعه می کنند. این باعث می شود که کودک سن بحرانی یادگیری را از دست بدهد.
در واقع می توان گفت بزرگترین خیانت به والدین کودک کم شنوا این است که آن ها را امیدوار به خوب شدن کودک کنیم. آن ها باید بدانند که فرزند کم شنوایشان هیچوقت درمان نمی شود و حداقل تا زمان یادگیری کامل گفتار و زبان، باشد از سمعک یا کاشت حلزون استفاده کند. می توان با نشان دادن نمونه های موفق به آن ها، نگرششان را نسبت به کم شنوایی تغییر داد.
5- احساس گناه:
احساس گناه بیشتر متوجه مادر است؛چون گفته می شود که ناشنوایی یک اختلال مادرزادی است. این احساس گناه و عذاب وجدان که معمولا مادرها دارند، سبب می شود مادر دائما گذشته خود را مرور کند تا علتی برای مشکلش بیابد.
روی دیگر سکه احساس گناه مادر، حمایت بیش از حد و افراطی از کودک ناشنوا است. این احساس گناه بسیار زودگذر بوده و خانواده به تدریج از کودک خود متنفر می شوند.
اغلب احساس گناه در پدرها به صورت کناره گیری از خانواده، انکار و مشغول شدن بیش از حد به کار، بروز می کند. پدر حامی خانواده بوده و احساس شکست در او، مشکلات بسیاری را به دنبال دارد.
روزهای اول، حمایت بیش از حد مادر،برای کودک خیلی خوب است؛ ولی در نهایت استقلال را از کودک می گیرد. از طرفی سوگیری والدین سبب می شود کودک خط قرمزها را فرا نگیرد و بدین ترتیب اختلالات رفتاری شروع می شوند. در واقع اکثر اختلالات رفتاری کودکان، ناشی از حمایت بیش از حد خانواده است.
در کودکان کم شنوا، بیش از نوع روش ارتباطی، آنچه سطح پیشرفت تحصیلی، سواد و مهارت های ارتباطی و اجتماعی را تعیین می کند، وجود یک مادر مقتدر است؛ در حالی که احساس گناه اقتدار مادر را کاهش می دهد.
6- آسیب پذیری:
همه ما وقتی به حقیقت زندگی برمیگردیم، می بینیم که زندگی بدون سختی و رنج برای هیچکس نیست؛ولی به طور روانشناختی ترجیح می دهیم بگوییم مشکلات برای بقیه است؛ نه ما!
بنابراین وقتی خودمان در شرایط بحرانی قرار می گیریم، تصمیم گیری برایمان سخت می شود. در این مرحله خانواده به شدت آسیب می بیند و فکر می کند هیچکس نمی تواند از او حمایت کند؛ به ویژه اگر خود والدین متخصص باشند.
واقعیت این است که باید به معلولیت به عنوان قضیه ای نگاه کنیم که زندگی را هدفمند کرده و افراد باید آن را پذیرفته و با آن سازگار شوند. این تغییر نگرش به زندگی و هدفمندی را متخصص و مشاوره های او ایجاد می کند.
7- پذیرش:
زمانی که احساسات مذکور شدید باشند، خانواده نمی تواند کاری کند. در واقع خانواده تنها زمانی می تواند به کودک دارای آسیب شنوایی کمک کند که به مرحله پذیرش رسیده باشد.
تاکید می کنیم که در برنامه های توانبخشی کودک کم شنوا، پررنگ ترین نقش برای خانواده است چون کودک بیشتر ساعات بیداری خود را در خانه سپری می کند.
اگر والدین نتوانند از لحاظ روانی کودک را حمایت کنند، حتی بهترین تکنولوژی و بالاترین قیمت سمعک هم نمی تواند کودک را به فردی مفید تبدیل کند. سمعک زیمنس در انواع مدل های مناسب برای این کودکان وجود دارد که طبق نظر شنوایی شناس تجویز می شود.
بیشتر بخوانید: سمعک سیگنیا مخصوص کودکان.
به همین دلیل است که مشاوره های روانشناسی برای کودک کم شنوا و خانواده او، در روند سودمندی سمعک بسیار موثر است و همواره توسط متخصص شنوایی شناس مورد تاکید قرار می گیرد.
بیشتر بخوانید: چه متخصصینی با کودک دچار افت شنوایی کار می کنند؟